ظرف نفت. مخزن کوچکی که در آن نفت ریزند، جای نفت در ابزار نفت سوز. مخزن نفت بخاری و چراغ نفتی و امثال آن، ظرفی خرد با لوله ای که بفشار (با آن) نفت بر چرخ خیاطی و لولاهای در و امثال آن پاشند. (یادداشت مؤلف)
ظرف نفت. مخزن کوچکی که در آن نفت ریزند، جای نفت در ابزار نفت سوز. مخزن نفت بخاری و چراغ نفتی و امثال آن، ظرفی خرد با لوله ای که بفشار (با آن) نفت بر چرخ خیاطی و لولاهای در و امثال آن پاشند. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان عبیدلی بخش لنگۀ شهرستان لار واقع در 150 هزارگزی باختر لنگه و 2 هزارگزی راه فرعی بندرلنگه به مقام. در دامنۀ کوه قرار دارد و هوای آن گرمسیر و مرطوب و مالاریائی است. دارای 89 تن سکنه. آب آن از چاه و باران به دست می آید. محصول آن غلات و خرما است. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان عبیدلی بخش لنگۀ شهرستان لار واقع در 150 هزارگزی باختر لنگه و 2 هزارگزی راه فرعی بندرلنگه به مقام. در دامنۀ کوه قرار دارد و هوای آن گرمسیر و مرطوب و مالاریائی است. دارای 89 تن سکنه. آب آن از چاه و باران به دست می آید. محصول آن غلات و خرما است. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
گزکدان ظرفی که در آن تنقلات و مزه شراب میریختند: بفرمود کارند خوانهای خورد همان نقل دانهای نادیده گرد. (نظامی. لغ. نادیده گرد) و مجلس بزم بیاراستندو نقل دانها (ی) زرین و سیمین و صراحی زرین لطیف نهاده، ظرفی شیشه یی که در دکانهای عطاری و شیرینی فروشی در آن نقل و آب نبات و مانند آن ریزند، طاقچه کوچک که عموما اطرافش گچ بری و نقاشی شده (بمناسبت اینکه در قدیم جای گذاشتن نقل بوده)
گزکدان ظرفی که در آن تنقلات و مزه شراب میریختند: بفرمود کارند خوانهای خورد همان نقل دانهای نادیده گرد. (نظامی. لغ. نادیده گرد) و مجلس بزم بیاراستندو نقل دانها (ی) زرین و سیمین و صراحی زرین لطیف نهاده، ظرفی شیشه یی که در دکانهای عطاری و شیرینی فروشی در آن نقل و آب نبات و مانند آن ریزند، طاقچه کوچک که عموما اطرافش گچ بری و نقاشی شده (بمناسبت اینکه در قدیم جای گذاشتن نقل بوده)